از یه جایی به بعد

ساخت وبلاگ
از یه جایی به بعد

همه که نه بعضی از  ما با یه اتفاقی یه حرفی و از یه جایی به بعد از بین میریم و دیگه قرار نیست بهتر بشیم. مثلا خودِ من شاید فراموش کنم که واسه چی، سرِ چی، با کی... ولی بهتر نمیشم.. شاید همه چیز درست بشه، حتی بهتر از درست، عالی بشه اما من بهتر نمیشم... مثل جای زخم روی دستم که الان دیگه هیچ دردی نداره واصلا یادم نیست با چی زخم شده بود، کجا بودم و تو چه سنی، ولی این جای زخم همیشه هست. جاش خوب نمیشه، پاک نمیشه... مثل مـن که دیگه بهتر نمیشم. شاید دیگه یادم نیاد آدما و حرفایی رو که باعث شدن دیگه نخوام اون آدم باشم. ولی همه و همه باعث شدن تبدیل به آدمی که الان هستم بشم. که همه چیز خوبه، دوست دارم و دوست داشته میشم ولی بهتر نمیشم.... از یه جایی به بعد توی قلبم و ذهنم یه دیواره فولادی ساخته شد که اجازه نمیده بیشتر پیش برم، عمیق عاشق بشم، از ته دل بخندم، با تمامِ وجود لذت ببرم.... که باعث میشه بهتر نشم و با این حال ادامه بدم. سوولین 

+ نوشته شده در  پنجشنبه نوزدهم مرداد ۱۳۹۶ساعت 12:54  توسط امیرحسین  | 

از وقتی که کل وجودت فرو میریزه...
ما را در سایت از وقتی که کل وجودت فرو میریزه دنبال می کنید

برچسب : جایی, نویسنده : zibayiemarefat بازدید : 72 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 19:26