شبی که تو منو نسبت بهش سرد کردی

هعی... شب تولدمه.. 

سه تا تولد برام گذشته که تو بهم تبریکی نگفتی..

تویی که حالمو ریختی بهم اونم با رفتارهای بسیار نادرست

چیزی نمیگم

واگذار شدی به تکبر خودت.. 

اونایی که داری براشون عزیزم عزیزم میکنی و مدام خودتو پیششون سانسور میکنی تا مبادا .. 

اونا هم میتونن مثل من سانسور نشده ی تو رو با جونو دل دوس داشته باشن؟ انگار نه انگار سانسور نشده باشی. 

تو تصور کردی چون حافظ شدی رسیدی ته معرفت و عقلو... 

تابستون.. توی دوره تاب و توان تکاوری که بودیم، یکی از تابلو ترین سوسول هایی که مدام غر میزد، یه طلبه 20 ساله حافظ قرآن بود که البته این رو همون اول نفهمیدیم..

انقد غر میزد که.. در حالی که پیرمردهایی همراهمون بودن که اصلا غر نمیزدن..

یه جا خوندم، حافظ قرآن ولو اگه دو سه جز هم حفظ باشه باید خیلی مواظب اولین دام شیطان (عجب و تکبر) باشه.. وگرنه هرچه خیر در این راه بوده باشه تبدیل میشه به شر.. تکبر گناهی که برای خدا بسیار چندش آوره