درد دل مرموز

ساخت وبلاگ

تقریبا یه ساعت داشتم درد دلای یکی از آشناهای خیلی نزدیکمو تلفنی گوش میکردم..

هعییییی... 

مادرش سکته کرده.. 

فردا میرم عیادت مادرش

خب. اینو که گفتم یکی ندونهذفمر میکنه کل درد دل اون آشنا صرفا فقط همین موضوع بوده که مثلا برای هر کسی ممکنه پیش بیاد.. اما نه..

درد دلای عمیق  در مورد دردهای برخاسته از یکسری امورات پیچیده (که 95 درصد آدما نمیدونن همچین چیزایی وجود داره)..

اون آشنا این درد دلا رو فقط با من کرده.. 

چون میدونه من تو تموم این چند ماه برخلاف تصور همه، و اینکه ازش دورم، با وجود همه ی دردای خودم چقدر و چطور به یادش بودم و مدرک همه ی اینا هم موجوده.. 

 

خیلیا نمیدونن چه کسانی چطور فدا میشن، برای اینکه اوضاع مملکت بدتر نشه.. 

دنیا چقدر عجیب غریبه.. همون آدمایی که تا دیروز .. یهو 180 درجه..

همون آدمایی که تا دیروز مهره های دور زدن تحریمها بودن امروز یکی یکی بالای دار.. 

 

خیلی چیزای پیچیده ای هست که 99،99 درصد آدما نمیدونن یا یکسری واقعیت های تکمیلی رو نمیدونن (موضوع ناقص گفته شده چون صلاح نبوده کاملا گفته بشه.) ..

هعی..... 

یه وقتایی آدم توی یه شرایطی قرار میگیره که مثل اره میشه، نه میتونه بره جلو نه میتونه بره عقب، چون می بره.. (حسی که الان به معشوقه ی خودم دست داده) 

یه وقتایی هم آدم رو لبه ی تیغ راه میره... 

 

هعیییی... 

آدم خورد شده رو فقط یه آدمدخورد شده ی دیگه میفهمه.. 

و این تنها چیزیه که قیمت خورد شده اش خیلی بالاست.. 

آدم خورد شده حتی میتونه تکیه گاه بهتری باشه.. اما با بی رحمی تایید نکنید لطفا.. خود اون آدم خورد شده هم آدمه و حق زندگی داشته.. 

این فقط از لطف خداست که از دل پیشامد بد، به لطف و مرحمت خودش خیر جاری میکنه.. و الا اگه مرحمت خدا نبود.. آدمای خورد شده بیچاره ترین موجودات عالم بودن.. انقد درده که فکر نکنم درد جزای  آدمای ظالم تا این حد باشه.. 

خورد شدن یعنی از دست رفتن ته دل  و پاشیدن مرکز وجود.. 

اما ظالم در حال عقوبت شاید با وجود حال و روز جزا، اقلا همچنان مرکز وجودش رو داره..

 

این حرفا رو امکان نداره یکی مثل معشوقه ام بفهمه..

هر ظرفیتی پذیرا و هاضم این واقعیت ها نیست..

کسی بود که دیروز بعد از مدتی که رفیق درد دلام بود، میگفت شدم سطل آشغال همه.. حالا درسته ما بدا درد دلمون باهاش یکم ناجالب بود و پیشش خالی میکردیم.. 

اما ما باورش داشتیم

تصور میکردیم پهلوان مهربونیه و همه ی زمختی ها توی مهربونیش حل میشه.. انقد که ما زودی به خودمون میایم و رویه درد دلمونو اصلاح.. 

 

هعی... بیخیال.. 

دردتو نه به دوستت بگو  نه به دشمنت..

چون دوستت ناراحت میشه، و دشمنت خوشحال میشه.. 

تا به امروز درست نفهمیدم که محبوب من بالاخره دوستم بوده یا دشمنم بوده.. هرچند ازش چیزایی سر زد که دور از شان و شخصیتش و دور از انسانیت و معرفت بود..  و نشون داد به شدت موجود ضعیفیه و تکیه گاه عاطفی سستیه و بعدها فهمیدم این عشق و مخبت و ارادت خودمه که قوی بوده و به شرط نبوده.. باوجود اینکه بدترین بدیا رو ازش دیدم.. اما دیدم هنوز همون اندازه دوسش دارم.. به خودم ثابت شد که به شرط کمالات نبوده..اما معشوقه های ضعیف همیشه چون تصورشون اینه که حتما باید یه کمالاتی داشته باشن تا محبوب عاشق باشن، وقتی در مورد خودشون میدونن کمالات آنچنان خاصی ندارن، میترسن.. باور نمیکنن چیزی بنام عشق بیرقید و شرط وجود داشته باشه.. گفتم که، معشوقه های ضعیف.. یعنی حتی در درک عشق هم ضعیفن. چون تجربه نکردن.. همونایین که تا دوتا بدی (بدی بدون خاستگاه کینه و بدجنسی) ازت میبینن میخوان در برن و تو رو یه هیولای کریه المنظر قلمداد میکنن که باید زودی از دستش خلاص شد.. 

هعی.... جرم ما این بود که فراتر از قواعد سطح اونها بودیم.. 

والا درقواعد این جماعت، نداشتن حس کینه و نفرت، از نظرشون یه ضعفه.. اگه ازشون بخاطر بدیاشون متنفر نشی و کینه به دل نگیری، براشون نه تنها جذبه ای نداری که حتی دافعه داری.. 

از نظر اونا که فراتر از این قواعد نیستن، حتما باید با این قواعد کنار اومده باشی و الا حسابت نمیکنن.. همیشه هم در چهارچوب عرفها میخوان قدم بردارن نه بیشتر و تنها بعدی که در مورد پیشرفت بهشت فکر میکنن  و براش برنامه دارن فقط پیشرفتهای دنیاییه.. 

از نظر اونا اگه تو توان کینه به دل گرفتن از بدیها نداری تو قوی نیستی بلکه ضعیفی حتی اینو یه جور ضعف مثل عقیم بودن نگا میکنن، دیگه نمیدونن یه سری ناتوانیها هست که در این دنیای سه بعدی ناتوانیه ولی همین ویژگی در بعد بعدی، قدرته. ( و برعکس، چه عزتهای دنیایی هست که در اون دنیا ذلته).. نمیدونن یه سری ضعفها به ظاهر ضعف هستند و در حقیقت ضعف نیستند بلکه مواهب خاصه هستند. 

این جماعت از جنس همونهایین که سکوت علی علیه السلام بعد از واقعه رو گذاشتن پای ضعیف شدنش.. نمیدونستن علی علیه السلام نه تنها افق که حتی پشت دیوارها رو هم میبینه.. اما چه میشه کرد وقتی جماعت خودخواه هنیشه همه چیز رو حسب اقتضائات حدود درکی خودشون قضاوت و حکم میکنن و نه بیشتر (ضعف حقیقی که کوچیکشون میکنه همین خودخواهیای خودشونه)  

این آدما (کند روها) ، اگه براشون صاف و ساده و  خالص باشی و ظاهر و باطنت یکی باشه، براشون هیچ قشنگی ای نداری.. قاعده ی این زمینی ها همینه..( در صورتی که خود خدا و حتی بهشت ، عاشق و طالب همون آدمای صاف هستش..) 

بخاطر سرمستیو غرورشون به دنیاست که نمیفهمن و برعکس میبینن
و بخاطر همین غروره که در برابر حتی خدا نمک میخورن نمکدون میشکنن

تازه با چاهارتا نمازو روزه و توسل فکر میکنن همه چی تمومه و آسمونی شدن، و خودشون حتما بهشتی ان و مجوز اینو دارن هر برخورد بدی رو با هرکسی بکنن..

همینان که مستعد حتی عجب در برابر خالق هستن.. 

 

هعی..... خیلی حرفا رو الان نمیفهمی...شاید بعد از چهل سالگی بفهمی شاید هم هیچ وقت.. 

بیخیال

یه سری چیزا رو بخوای واسه اهالی این حوالی توصیف کنی و بفهمونی، همونقدر بی فایدست که بخوای واسه نابینای مادرزاد رنگ قرمزو توصیف کنی

 

از وقتی که کل وجودت فرو میریزه...
ما را در سایت از وقتی که کل وجودت فرو میریزه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zibayiemarefat بازدید : 100 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 2:09